حیوان‌آزار، انسان‌آزار می‌شود

هفته گذشته فیلمی کوتاه درباره زجرکشیدن سگ‌های بی‌گناه و بی‌خانمان در فضای مجازی منتشر شد که کشتار سازمان‌یافته، سیستماتیک و صنعتی این سگ‌ها را از سوی پیمانکار شهرداری شیراز نشان می‌داد. ویدئویی که دل هر انسانی را به درد می‌آورد. بی‌درنگ دوستداران حیوانات و محیط زیست در شیراز، تهران و دیگر کلان‌شهرها به تجمع و اعتراض در برابر سازمان محیط زیست پرداختند. در تهران نیز تجمع چند‌هزار‌نفری در پارک پردیسان در برابر سازمان محیط زیست، برگزار شد که نگارنده خود به نشانه اعتراض در آن حضور داشتم.
در همه جوامع پیشرفته، روش‌های مدیریتی برای کنترل جمعیت سگ‌ها و گربه‌های بی‌خانمان (اما نه از طریق کشتار) وجود دارد که می‌توان بر «زنده‌گیری، عقیم‌سازی و انتقال به پناهگاه‌های حیوانات بی‌خانمان» به‌عنوان راهبرد اصلی اشاره کرد. در‌این‌میان، کشتار سازمان‌یافته (آن‌هم با تزریق اسید و گازوئیل) بدین شیوه سادیستیک (دگرآزارانه) چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟ «کالیگولا» دیکتاتور خون‌آشام عهد باستان برای سرگرمی گاهی سگ‌ها و گربه‌های بی‌خانمان را از فراز برج‌های کاخ خود پایین می‌انداخت، اما به آنها اسید تزریق نمی‌کرد؛ یعنی او نیز که نماد خون‌خواری و جامعه‌ستیزی در تاریخ برشمرده می‌شود، رویکرد پیمانکاران شهرداری را از روی دل‌رحمی به کار نمی‌برد.
همچنان که «تخم‌مرغ‌ دزد عاقبت شتر دزد می‌شود»، «حیوان‌آزار هم در پایان انسان‌آزار می‌شود»؛ چنان‌که «بیجه»، قاتل متجاوز پسرکان پاکدشت نیز نخست از تزریق سم به سگ‌های بی‌خانمان آغاز کرد و کار به تزریق سم با سرنگ به پسربچه‌ها پس از تجاوز‌ به عنف به آنها کشیده شد.

اگر پیمانکاران شهرداری شیراز به اشد مجازات محکوم نشوند، خیلی زود شاهد برآمدن فیلم‌های تجاوز و تزریق اسید به کودکان و زنان بی‌سرپرست و بدسرپرست در فضای مجازی ایرانی خواهیم بود؛ چراکه چنین کردارهای سادیستیک جامعه‌ستیزانه فقط در گام نخست متوجه حیوانات بی‌خانمان خواهد بود، اما هرگز به اینان محدود و منحصر نخواهد شد و بسیار آسان و شتابان متوجه کودکان بی‌پناه و زنان بی‌خانمان (به‌عنوان «مصادیق قربانیان آسان و بی‌دردسر») خواهد شد.

در این بین برخی می‌پرسند «حالا مگر چه شده؟ آیا کشته‌شدن چند سگ ولگرد در میان این همه فجایع انسانی، ارزش چالش و کشمکش دارد؟» پاسخ‌گویی به این پرسش ناخردمندانه و نادوراندیشانه، بسیار آسان است. اندازه، نماد و نشان مدنیت و امنیت در یک اجتماع، از طریق جایگاه کنش و واکنش با حیوانات و طبیعت آن اجتماع سنجیده می‌شود. بسیاری از بزرگان تاریخ همچون «مهاتما گاندی» بدین واقعیت اعتراف کرده‌اند تا ما مهربانی و بخشندگی (این دو صفت پروردگار)را در رابطه با حیوانات و گیاهان، آینه پندار و کردار خود نسازیم، نمی‌توانیم به مهربانی و بخشندگی با آدمیان دست یابیم.


چرا برخی نسبت به حیوانات و گیاهان دلبستگی دارند و برخی کوچک‌ترین اهمیتی به آنها نمی‌دهند؟ چون آدمیان سرشت (تمپرامنت)‌های ژنتیک و مادرزادی و منش (کاراکتر)‌های رشدی (پرورشی گوناگون و بنابراین شخصیت‌ها و مزاج‌های خلقی) و اضطرابی ناهمخوان دارند؛ از‌این‌رو، در درازای زندگی خودشان، گرایش‌ها و دلبستگی‌های رنگارنگ ویژه خویش و جداگانه داشته، دارند و خواهند داشت. هر آدمی دارای یک یا چند ویژگی (تریت) یا اختلال شخصیتی از ویژگی‌ها و اختلالات شخصیتی ١٢‌گانه است.

افزون‌براین، هر آدمی طبعی از طبایع چهارگانه طب سنتی کهن، یعنی مزاج‌های خلقی گوناگون (خوش‌خلقی (یوتایمیک)، کژخلقی (دیس‌تایمیک)، خلق چرخه‌ای (سیکلوتایمیک) و فرازخلقی (هایپرتایمیک) و مزاج‌های اضطرابی جداگانه را داراست. آدمیان از دیرباز، از همان آغاز آفرینش، در بستر طبیعت و همدم‌شدن با حیوانات خانگی از اندوه و افسردگی و دلشوره و اضطراب رهایی می‌جسته‌اند. درازای عمر کشاورزی در این گوی گردان، بیش از تاریخ دامپروری است، اما آنچه به گمان بسیاری از دانش‌پژوهان، پیشینه دیربازتری دارد، اهلی‌شدن گرگ و پدیدآمدن گونه سگ و همدم‌شدن نژادهای گوناگون آن با آدمیان است.

حیوانی نجیب و وفادار که از روز نخست پدیدآمدن گونه‌اش، همواره آدمی را بسیار بیشتر از خودش دوست داشته و پاسدار فداکار داشته‌ها و دارایی‌های او، به‌ویژه دام‌ها، از یورش گرگ‌ها و دیگر درنده‌ها (ازجمله خود انسان‌ها) بوده است. اگر تاریخ زبان داشت می‌توانست مثنوی‌ها از جان‌باختن سگ‌ها در پای داشته‌ها و خواسته‌های آدمیان پیش چشم و ذهن ما نشاند.
بسیاری از کودکان، نوجوانان، جوانان، میان‌سالان، سالمندان و کهن‌سالان، به دلیل ریشه‌ها و سرچشمه‌های گوناگون ژنتیک، مادرزادی، رشدی‌-پرورشی، یا رخدادی از چشم‌انداز مغز و اعصاب و روان، نیازمند سود‌جستن از حیوانات خانگی و به‌ویژه سگ هستند؛ چراکه احساس و عشق و عاطفه‌ای که سگ با نگاه نوازشگر چشمانش به آدمی می‌بخشد، در هیچ‌کدام از دیگر گونه‌های جانوری جهان وجود ندارد. در پژوهش‌های پرشمار، مشخص شده همدم‌شدن حیوانات خانگی و به‌ویژه سگ با بیماران مغز و اعصاب و روان، روند درمان (ازجمله کنار‌گذاشتن یا کاهش دوز داروهای مغز و اعصاب و روان) را شتاب و ژرفا بخشیده و آنان را از انجام کردارهای پرخاش‌گرایانه و ستیزه‌جویانه بازمی‌دارد. حیوانات همدم خانگی، به‌ویژه سگ‌های نگهبان خانه و آپارتمان، می‌توانند نشانگرهای دقیق و حساس زلزله در مرز زلزله‌خیز ما باشند.

اینان برای صاحبانشان، تبدیل به یکی از ساکنان خانه شده‌اند. بی‌گمان، راهبرد «زنده‌گیری، عقیم‌سازی و انتقال به پناهگاه‌های نگهداری سگ‌ها و گربه‌های بی‌خانمان» باید از سوی سازمان محیط زیست به مجلس‌شورای‌اسلامی، ارائه شود تا پس از تصویب در مجلس، سرلوحه پنداری و کرداری شهرداری‌ها، بخشداری‌ها و فرمانداری‌های کشور قرار گیرد، به‌ویژه اینکه دوستداران حیوانات در رویکردی غیرانتفاعی و عام‌المنفعه، چند سال است که آمادگی خویش را در یاری‌رساندن به دولت نشان داده، آستین‌ها بالا زده و پناهگاه‌های نگهداری از سگ‌ها و گربه‌های بی‌خانمان را برپا کرده‌اند.

در صورت ارائه چنین طرح و لایحه‌ای به صحن علنی مجلس، بی‌گمان شاهد حضور چشمگیرتر شمار زیادی از مردم دوستدار حیوانات و طبیعت در برپا‌شدن این‌گونه پناهگاه‌ها (شلتر) در سراسر استان‌های کشور خواهیم بود و دیگر این‌گونه ویدئوهای دلخراش و جان‌کاه به‌عنوان نماد و نشان مدنیت و آینه و اندازه شخصیت ما ایرانیان پیش روی جهانیان قرار نخواهد گرفت. بار دیگر به «بیجه» بیندیشیم و فراموش نکینم که «حیوان‌آزاری» مصداق و معیار «اختلال سلوک» رو به «اختلال شخصیت جامعه‌ستیز» است و بسیار آسان و شتابان «حیوان‌کش، انسان‌کش می‌شود».

.

نگارنده: بهنام اوحدی . روان‌پزشک و رفتاردرمانگر (روزنامه شرق)

شماره ۲۲۸۹۱۳۹۴ پنج شنبه ۱۰ اردیبهشت

دیدگاهتان را بنویسید

X